«من متواضع نیستم. من منتظر معجزه هستم: چرا پاتریتسیا کاپاچینسکایا نوازنده ویولن می خواهد شما را از جایتان بیرون کند | موسیقی کلاسیک


‘Sباید در کنسرت اتفاقی بیفتد.” من نمی دانم چه چیزی. اما هر بار منتظر معجزه هستم. من در این مورد خیلی متواضع نیستم!» اگر مخاطبان از این ویولونیست بی قرار و غیرقابل پیش بینی چیزی الهام بخش و غافلگیرکننده انتظار داشته باشند، در مقایسه با استانداردهایی که او برای خود تعیین می کند، چیزی نیست. روی صحنه، کاپاچینسکایا یک فرد شیطان است، یک فنر مارپیچ که می تواند به هر جهت بچرخد. او در مکالمه جدی و آرام صحبت می کند، اما هر از چند گاهی ایده ای به ذهنش می رسد که به طور خاص دوست دارد، و چشمانش درخششی شیطنت آمیز به خود می گیرد – نگاهی که وقتی اجرا می شود، به این معنی است که او و دوستان نوازنده اش واقعاً در حال چیزی هستند. .

شادترین نوازنده در مرکز برنامه های گروه التقاطی قرار دارد که ما را تشویق می کند فعالانه گوش کنیم و هیجان زده شویم، تحریک شویم یا حتی بترسیم: برنامه هایی که مرزهای بین موسیقی و تئاتر را محو می کنند. آخرین نمونه ای که او در 24 آوریل به اقامت خود در مرکز ساوت بانک لندن ادامه می دهد، هر روز بی حس است، که او برای اجرای آن با آرورا، ارکستری بریتانیایی که به دلیل ترکیب کردن فرمت استاندارد کنسرت و اغلب نواختن تمام آثار از حافظه مشهور است، ابداع کرد. . این به عنوان یک «تجربه کنسرت-تئاتر که صحنه را به یک اتاق نشیمن تبدیل می‌کند» نام‌گذاری شده است: در یکی از عکس‌های تبلیغاتی، کاپاچینسکایا در کنار ماشین لباسشویی خمیده است – شاید می‌خواهد بار را پایین بیاورد، آن را بردارید و پرتاب کند. از طریق دستگاه اتاق

ترکیب فرمت استاندارد کنسرت … Kapatchinskaya اجرا می کند.

او می‌گوید که هدف «بی‌معنای روزمره» «فراموش کردن صحنه و تماشاگر، مخلوط کردن با هم و تجربه پوچ با طنز و طعنه» است. این موسیقی شامل آثاری از کیج، موتزارت، شنیتکه، کورتاگو، گئورگ برشت و خود کاپاتچینسکا و همچنین “رازهای وحشتناک”، تنظیم اپرای “وحشتناک بزرگ” لیگتی با آریاهایی برای رئیس پلیس مخفی است. نقش سوپرانوی استراتوسفری بالا. چه کسی آن را خواهد خواند؟ البته خود کاپاتچینسایا. “من فقط این کار را می کنم! اگر بخواهم قطعه ای بسازم به نوعی راهی پیدا می کنم. فکر نمی کنم برای حرفه ای شدن نیازی به هنرستان یا مدرک داشته باشیم. در واقع من حرفه ای بودن را دوست ندارم. بهتره بینشون باشه و سپس گزینه های بسیار بیشتری دارید، همه چیز باز است. من بین خطوط حرکت می کنم.” او می خندد. “جای خیلی بیشتری وجود دارد.”

کاپاچینسکایا در کیشیناو، مولداوی، در خانواده ای از نوازندگان به دنیا آمد که هر دو در گروه فولکلور ایالتی می نواختند: مادرش ویولن و پدرش سنتور نواز بود. او اولین ویولن خود را در سن شش سالگی دریافت کرد. مامان گفت من بلافاصله شروع کردم به انجام حرکات درست با او. واقعاً شبیه عروسک من یا چیزی شبیه به بازی من بود.”

در طی چند سال بعد، وضعیت سیاسی و اقتصادی در مولداوی بدتر و بدتر شد – کاپاچینسکایا به یاد می‌آورد که چگونه نوازندگان ارکستر دولتی در اعتراض به اینکه ماه‌ها دستمزد دریافت نکرده‌اند، با بازوبندهای مشکی نواختند. در نهایت، والدین او احساس کردند که خانواده چاره‌ای جز ترک کردن ندارند. او 12 ساله بود که به وین نقل مکان کردند. در آن زمان، کاپاچینسکایا قبلاً آهنگ های زیادی ساخته بود، اما ملاقات با افرادی مانند شوئنبرگ، وبرن و برگ در اتریش، مدرسه دوم وین، «انفجاری در ذهن من بود. همه حواس من را باز کرد – من مسحور شدم.”

یکی از قطعاتی که او کشف کرد، پیروت مس از شوئنبرگ بود، کاباره خیره‌کننده او که در آن خواننده آواز می‌خواند، می‌گوید و در دنیای عجیب و غریب و اکسپرسیونیستی خود صحبت می‌کند. «من بارها در گروه پیرو ویولن و ویولا زدم. و بعد متوجه شدم که شعر را همراه با خواننده می گویم. بنابراین فکر کردم: “یک روز که وقت داشته باشم، آواز خواندن این قطعه را یاد خواهم گرفت.” او یاد گرفت – و اکنون در کارنامه او است. او این رکورد را در سال 2021 منتشر کرد و آن را به عنوان بخشی از محل اقامت خود در ساوت بانک در دسامبر گذشته اجرا کرد.

شخصیت پیرو – اغلب یک بیگانه خاموش، “احمق” – چیزی است که او به وضوح احساس می کند هنرمندان باید به آن علاقه داشته باشند. «هر شاعر، هنرمند، هنرمند، و آدم با تخیل این وجه را دارد – وجه کودکانه ای که به همه چیز اجازه می دهد. یک صفحه خالی گسترده پیرو یک ناظر است. او می تواند خطرناک باشد. او برانداز است. در پاریس قرن نوزدهم، حتی بدون اینکه چیزی بگوید روی صحنه ظاهر شد، نشانه این بود که ما اینجا هستیم، ما برای چیزی ایستاده ایم.

حالا او می گوید: «تمام توجه من به موسیقی جدید است. من هر روز گوش می‌دهم – در یوتیوب جستجو می‌کنم، همیشه به دنبال چیز جدیدی هستم. در مورد موسیقی «قدیمی»، هر دوره‌ای را که در کنار موسیقی جدید در برنامه‌هایش می‌بافد، می‌گوید: «سوال این است که چرا دوباره آن را می‌نوازیم؟ در زمان‌های قبل، مردم موسیقی را که قبلاً می‌شناختند پخش نمی‌کردند. منظورم این است که در دوران باروک، خانه‌های اپرا ورشکست می‌شدند، اگر هر فصل چند نمایش اول نداشتند. امروز همه چیز برعکس است: اگر فقط نمایش های برتر دارید، باید تعطیل کنید. باید گسترش یافت، جهتی به جلو ساخت، نه به عقب».

با این حال، موسیقی محلی که او با گوش دادن به آن بزرگ شده کجاست؟ آیا این نیست که چیزی قدیمی را بردارید و آن را مطابق با احساس امروزتان جدید کنید؟ “بله، اما نه با مرده رقصید! این رقصیدن با مردم زنده است! این تفاوت بزرگ است. این واقعاً یک چیز بسیار مستقیم است. حالا من برای تو بازی می کنم.” او مستقیم در چشمان من نگاه می کند و چهار بار برای تاکید اشاره می کند: «من. بازی کردن اکنون. برای شما. نکته دیگر این است که من دیروز در پاریس برای شخص دیگری بازی کردم. من آن را بسیار شخصی می دانم. و حتی اگر خوب بازی نکنم، تمام تلاشم را می‌کنم!»

«هر بار انتظار معجزه دارم»… کاپاچینسکایا در «مون پیرو» شوئنبرگ.

کاپاچینسکایا آخرین بار با Aurora در Dies Irae اجرا کرد، برنامه ای موزیکال که به بحران آب و هوا و آوارگی ناشی از آن پاسخ می دهد. او این راه را راهی برای دستیابی به مردمی می‌داند که از حقایق و ارقام دست نخورده است، زیرا از نزدیک مشکلات ایجاد تغییر را دیده است: شوهر سابقش، پدر دختر نوجوانش، یک متخصص مغز و اعصاب بازنشسته که یک سیاستمدار در حزب سبز سوئیس بود. . Dies Irae بدون صرفه جویی حول اثر گالینا اوستولسکایا به همین نام ساخته شده است و همچنین شامل فرشتگان سیاه جورج کرامب می شود: این یک برنامه مهیج و تحریک آمیز است که تمرین و اجرا باید خسته کننده باشد.

او پاسخ می دهد: «اما بازی کردن نمایشنامه هایی که برای من بی معنی است، خسته کننده تر است. وقتی این اتفاق می‌افتد – همانطور که گاهی اوقات ناگزیر می‌شود – او تلاش می‌کند تا چیزی را در موسیقی بیابد تا با آن ارتباط برقرار کند: «این باید با آنچه امروز اتفاق می‌افتد همخوانی داشته باشد. وگرنه من محصول موزه هستم. صدها بار نواختن یک قطعه به یک شکل مانند خرید یک سوغات در یک فروشگاه موزه است. واقعاً برای من ارزشی ندارد.»

کاپاچینسکایا دوست دارد پروژه های تئاتر بیشتری انجام دهد، اما نه با سازندگان در گودال. “من دوست ندارم نوازندگان را در سوراخی در اپرا ببینم. من می خواهم آنها را روی صحنه بگذارم.” او همچنین از فرصتی برای کار با کارگردانان نمی گذرد. “من از نصیحت خوشم نمی آید!” او شوخی می کند با این حال، او نظر هنرمندان دیگر خود را دوست دارد. وقتی با نوازندگان کار می کنم، برنامه ای دارم. اما با این حال، ما همیشه تنظیم می کنیم. اگر کسی بگوید “من آن را دوست ندارم”، می تواند چیز دیگری را پیشنهاد کند. آیا چنین پیشنهادی می تواند مطلقاً از جانب هر کسی باشد، نه فقط رهبران گروه؟ “آره. بله لطفا.”

شاید همین رویکرد به همکاری است که باعث می‌شود گروه‌ها به Kapacinska روی بیاورند. او قبلاً Dies Irae را با چندین نفر از جمله ارکستر ملی سلطنتی اسکاتلند در گلاسکو در جریان Cop26 اجرا کرده است. البته، او متوجه می شود که یک جنبه بی معنی نیز در این وجود دارد – پرواز در سراسر جهان برای اجرای یک برنامه هشدار دهنده بلایای آب و هوایی. من می گویم تمام تلاشم را می کنم، اما نه، بهترین کارم نیست. بهتر است جایی بمانیم، در باغ بازی کنیم، تدریس کنیم.»

چه چیزی او را متوقف می کند؟ او تردید می کند. «احساس می‌کنم که باید چیز بسیار مهمی را به مردم بگویم. اما اگر احساس کنم درست نیست، متوقف می‌شوم.»

پاتریزیا کاپاتچینسکا با ارکستر آرورا در مرکز ساوت بانک لندن، در 24 آوریل در ساعت 6 بعد از ظهر و 20:30 بعد از ظهر و با LPO در 4 اکتبر اجرا می کند.

دیدگاهتان را بنویسید