“مثل یک فیلم در سر من”: Hyperfantasy و تلاش برای درک تخیل زنده | روانشناسی


Vاعتقاد بر این است که تخیل ویلیام بلیک با چنان شدتی سوخته است که هنگام خلق آثار هنری بزرگ خود نیازی به رجوع به دنیای فیزیکی نداشته است. مثلاً با ترسیم شخصیت های تاریخی یا اسطوره ای، منتظر بود تا «روح» در چشمانش ظاهر شود. ظاهراً این رؤیا آنقدر دقیق بود که بلیک می‌توانست طوری طرح کند که گویی یک شخص واقعی روبروی او نشسته است.

به عنوان الگوهای انسانی، این چهره های خیالی گاهی اوقات می توانند با خلق و خو عمل کنند. به گفته جان هیگز، زندگی‌نامه‌نویس بلیک، زمانی که شیء نگاه درونی‌اش به طور تصادفی ژست خود را تغییر می‌دهد یا به کلی صحنه را ترک می‌کند، ممکن است ناامید شود. “من نمی توانم ادامه دهم، او رفته است! من باید صبر کنم تا او برگردد.

تصور می‌شود که چنین تخیل شدید و دقیقی منعکس کننده وضعیتی است که به عنوان بیش از حد فانتزی شناخته می‌شود، و ممکن است آنطور که قبلاً فکر می‌کردیم نادر نباشد، به طوری که از هر 30 نفر یک نفر ذهنی فوق‌العاده زنده را گزارش می‌کند.

تجربه متس هولم، ابرفانتزیست نروژی که در استکهلم زندگی می کند را در نظر بگیرید. هولم به من می گوید: «من اساساً می توانم بزرگنمایی کنم و کل شهر اطرافم را ببینم و می توانم در اطراف نقشه آن پرواز کنم. “من فضای دومی دارم که می توانم هر مکانی را در آن ایجاد کنم.”

این شکل از تنوع عصبی که زمانی نادیده گرفته شده بود، اکنون موضوع تحقیقات علمی است که ممکن است به درک همه چیز از الهامات خلاق گرفته تا بیماری های روانی مانند استرس پس از سانحه و روان پریشی منجر شود.

فرانسیس گالتون – که بیشتر به عنوان یک نژادپرست و “پدر اصلاح نژاد” شناخته می شود – اولین دانشمندی بود که تنوع عظیم در تصاویر بصری افراد را تشخیص داد. در سال 1880، او از شرکت‌کنندگان خواست تا «سبکی، شفافیت و رنگ میز صبحانه خود را هنگامی که امروز صبح سر آن می‌نشینید» ارزیابی کنند. برخی از مردم گزارش دادند که اصلاً قادر به ایجاد تصویری در ذهن خود نیستند، در حالی که برخی دیگر – از جمله پسر عموی او چارلز داروین – می توانند آن را با وضوح فوق العاده ای تجسم کنند.

«برخی اشیاء کاملاً مشخص هستند. داروین به گالتون نوشت: یک تکه گوشت گاو سرد، مقداری انگور و یک گلابی، وضعیت بشقابم وقتی کارم تمام شد، و چندین شیء دیگر به قدری واضح است که انگار قبل از خودم عکس‌هایی داشتم.

متأسفانه، یافته های گالتون نتوانست تخیل دانشمندان آن زمان را برانگیزد. پروفسور آدام زمان از دانشگاه اکستر می گوید: «روانشناسی تصویرسازی بصری موضوع بسیار مهمی بوده است، اما وجود افراد در محیط های شدید به نوعی نادیده گرفته شده است. بیش از یک قرن طول می‌کشد تا روان‌شناسانی مانند زمن از جایی که گالتون آن را متوقف کرد ادامه دهند.

توصیف ویلیام بلیک از میناس برای کمدی الهی دانته. این هنرمند مدل‌های آثارش را طوری می‌دید که انگار با او در اتاق هستند. عکس: عالمی

حتی در آن زمان، بسیاری از تحقیقات اولیه بر روی انتهای فقیرتر طیف متمرکز بود – افراد مبتلا به آفانتازیا، که ادعا می‌کنند فاقد هوش هستند. با این حال، در طول پنج سال گذشته، علاقه به هایپرفانتزی شروع به رشد کرده است، و اکنون یک منطقه تحقیقاتی پر رونق است.

برای تعیین محل خواب افراد در این طیف، محققان اغلب از پرسشنامه وضوح تصویر بصری (VVIQ) استفاده می کنند، که از شرکت کنندگان می خواهد مجموعه ای از 16 سناریو مانند “طلوع خورشید از افق در آسمان مه آلود” را تجسم کنند و سپس گزارش دهند. درجه جزئیاتی که در مقیاس پنج درجه ای “می بینند”. شما می توانید آن را برای خودتان امتحان کنید. وقتی طلوع خورشید را تصور می کنید، کدام یک از عبارات زیر تجربه شما را بهتر توصیف می کند؟

1. هیچ تصویری وجود ندارد، شما فقط «می دانید» که در مورد شی چه فکر می کنید
2. مبهم و کم نور
3. نسبتاً رسا و پر جنب و جوش
4. شفاف و به اندازه کافی روشن
5. کاملا شفاف و روشن، مانند دید واقعی

امتیاز نهایی مجموع تمام 16 پاسخ، حداکثر 80 امتیاز است. در نظرسنجی های بزرگ، اکثر افراد بین 55 تا 60 امتیاز می گیرند. حدود 1٪ فقط نمره 16; اعتقاد بر این است که آنها افانتازی شدید دارند. در همین حال، 3٪ نمره کامل 80 را می گیرند که به شدت فوق فانتزی است.

VVIQ ابزاری نسبتاً صریح است، اما رشان ریدر، مدرس دانشگاه لیورپول، اکنون مجموعه‌ای از مصاحبه‌های عمیق را با ابرفانتزیست‌ها انجام داده است – مطالعه‌ای که به تشریح ویژگی‌های زندگی درونی آنها کمک می‌کند. او می‌گوید: «وقتی با آن‌ها صحبت می‌کنید، متوجه می‌شوید که با تجربیات بیشتر مردم تفاوت زیادی دارد. این فوق العاده هیجان انگیز است و تصاویر آنها تاثیر بسیار عاطفی روی آنها می گذارد.”

برخی از افراد مبتلا به هایپرفانتزی می توانند تصاویر ذهنی خود را با دیدگاه خود نسبت به دنیای اطراف خود ترکیب کنند. ریدر از شرکت کنندگان خواست که دست خود را دراز کنند و سپس سیبی را تصور کنند که در کف دست آنها نشسته است. اکثر مردم احساس می کنند صحنه مقابل چشمانشان با آنچه در سرشان می گذرد متفاوت است. اما بسیاری از افراد مبتلا به هیپرفانتزی – حدود 75٪ – می توانند در واقع یک سیب را در دستان خود در مقابل خود ببینند. و حتی وزن آن را احساس می کنند.»

همانطور که ممکن است انتظار داشته باشید، این توانایی های بصری می توانند بر انتخاب های شغلی تأثیر بگذارند. زمن می گوید: «به نظر می رسد فانتزی افراد را مستعد کار در علوم، ریاضی یا فناوری اطلاعات – آن مشاغل اصلی – می کند، در حالی که فانتزی بیش از حد افراد را به سمت آنچه که به طور سنتی مشاغل خلاق نامیده می شود، سوق می دهد. اگرچه استثنائات زیادی وجود دارد.»

فرانسیس گالتون، شخصیتی بحث‌برانگیز، اما اولین دانشمندی که تغییرپذیری توانایی تجسم افراد را تشخیص داد. عکس: Granger – Historic Photo Archive/Alamy

ریدر یکی از شرکت‌کنندگان را به یاد می‌آورد که از فانتزی‌های فوق‌العاده‌اش برای تقویت نوشتنش استفاده می‌کرد. ریدر به یاد می‌آورد: «او گفت که حتی لازم نیست به داستان‌هایی که می‌نویسد فکر کند، زیرا می‌تواند شخصیت‌ها را درست در مقابل خود ببیند که نقش‌هایشان را بازی می‌کنند.


اچپرفانتازی همچنین می تواند بر مصرف هنر توسط مردم تأثیر بگذارد. مثلاً رمان ها به تجربه های سینمایی تبدیل می شوند. جرالدین ون هیمسترا، هنرمند لندنی می گوید: «این داستان برای من مانند یک فیلم است. هولم همین توصیف را ارائه می دهد. وقتی به یک کتاب صوتی گوش می‌دهم، فیلم در ذهنم پخش می‌شود.»

این همیشه یک مزیت نیست. لورا لوئیس آلوارادو، کارگر اتحادیه که او نیز در لندن زندگی می‌کند، ناامیدی خود را از تماشای این فیلم توصیف می‌کند. قطب نما طلایی، اقتباسی از قسمت اول فیلم فیلیپ پولمن مواد تیره آن. او می‌گوید: «من قبلاً تصور روشنی از ظاهر و عملکرد هر شخصیت داشتم. انتخاب کارگردان نمی توانست مطابقت داشته باشد.

تحقیقات زمن نشان می‌دهد که افراد دارای فانتزی بیش از حد از خاطرات زندگی‌نامه‌ای غنی لذت می‌برند. این مطمئناً برای ون هیمسترا صادق است. با فکر کردن به سفرهای حومه شهر، او می تواند هر قدم پیاده روی خود را به خاطر بیاورد، از جمله جزئیات به ظاهر بی اهمیت. او می‌گوید: «من می‌توانم حتی چیزهای کوچک را تصور کنم، مثلاً اگر چیزی را رها کنم و آن را بردارم».

از تبلیغات پستی گذشته رد شوید

این توانایی ها از کجا می آیند ناشناخته است. Aphantasia در خانواده ها دیده می شود، بنابراین منطقی است که انتظار داشته باشیم که هیپرفانتازی ممکن است یکسان باشد. مانند بسیاری دیگر از ویژگی‌های روان‌شناختی، توانایی‌های تخیلی ما احتمالاً از ترکیبی از طبیعت و تربیت ناشی می‌شوند که با هم رشد مغز را از نوزادی تا پیری شکل می‌دهند.

زمن اولین گام ها را برای بررسی تفاوت های عصبی که زمینه ساز تغییرات شگفت انگیز در آگاهی است، برداشت. او با استفاده از fMRI برای اسکن مغز افراد در حال استراحت، دریافت که افراد مبتلا به هیپرفانتزی ارتباط بیشتری بین قشر جلوی پیشانی دارند که در تفکر «درجه بالاتر» مانند برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری نقش دارد و نواحی مسئول پردازش بصری. ، که به سمت پشت جمجمه قرار دارند.

زمن می‌گوید: «حدس من این است که وقتی به یک فرد فوق‌العاده «سیب» می‌گویید، بازنمایی زبانی «سیب» در مغز بلافاصله اطلاعات را به سیستم بینایی منتقل می‌کند. برای یک فرد مبتلا به آفانتازی، کلمه و مفهوم “سیب” مستقل از سیستم بینایی عمل می کند زیرا این ارتباطات ضعیف تر است.”

تحقیقات بیشتر بدون شک تفاوت های ظریف را در این فرآیند آشکار خواهد کرد. به عنوان مثال، پرسشنامه های مفصل توسط پروفسور لیانا پالرمو از دانشگاه Magna Grecia در کاتانزارو، ایتالیا، نشان می دهد که ممکن است دو نوع فرعی از تصاویر زنده وجود داشته باشد. اولی هایپرفانتزی اشیا است که همانطور که از نامش پیداست شامل توانایی تصور اشیا با جزئیات فوق العاده است.

دومی فرافانتزی فضایی است که شامل افزایش توانایی برای تصور جهت گیری اشیاء مختلف نسبت به یکدیگر و انجام چرخش های ذهنی است. پالرمو می گوید: «آنها همچنین افزایش حس جهت را گزارش می دهند. به نظر می رسد که این با توصیف هولم از یک منظره شهری سه بعدی که به او اجازه می دهد مسیری بین هر دو مکان پیدا کند، مطابقت دارد.

شبح کک بلیک. عکس: incamerastock/Alamy

رازهای زیادی باقی مانده است. یک نظرسنجی بزرگ که توسط پروفسور Ilona Kovacs از دانشگاه Etves Lorand در مجارستان انجام شد، نشان می دهد که فانتزی بیش از حد در بین کودکان شایع تر است و در نوجوانی و بزرگسالی ناپدید می شود. او گمان می کند که این ممکن است منعکس کننده تفاوت هایی در نحوه رمزگذاری اطلاعات توسط مغز باشد. در دوران نوزادی، مغز ما جزئیات حسی بیشتری را ذخیره می کند که به آرامی با ایده های انتزاعی تر جایگزین می شود. او می‌گوید: «خاطرات کودک به ما امکان می‌دهد جهان را دقیق‌تر درک کنیم،» و به نظر می‌رسد که تنها درصد کمی از مردم می‌توانند این را در آینده حفظ کنند.

در همین حال، ریدر علاقه مند به مطالعه پیامدهای بهداشت روانی بیش از حد فانتزی است. به راحتی می توان تصور کرد که چگونه خاطرات زنده از رویدادهای ناخوشایند می تواند علائم اضطراب یا، برای مثال، اختلال استرس پس از سانحه را بدتر کند.

ریدر همچنین در حال بررسی روش هایی است که تصاویر ذهنی افراد بر علائم بیماری هایی مانند اسکیزوفرنی تأثیر می گذارد. او مشکوک است که اگر فردی در حال حاضر در معرض خطر روان پریشی قرار داشته باشد، فانتزی بیش از حد می تواند باعث توهمات واضح شود، در حالی که آفانتازی می تواند خطر هذیان های بیهوده، مانند ترس از آزار و اذیت را افزایش دهد.

این یک فرضیه جالب در این مرحله باقی می ماند، اما رایدر نشان داده است که افرادی که تصاویر واضح تری در زندگی روزمره خود دارند نیز بیشتر مستعد “شبه توهمات” بی ضرر در آزمایشگاه هستند. او از شرکت کنندگان خواست که در یک اتاق تاریک بنشینند و در حال تماشای نور سوسوزن بر روی صفحه نمایش باشند – تنظیمی که به آرامی سیستم بینایی مغز را تحریک می کند. پس از چند دقیقه، بسیاری از مردم شروع به دیدن توهمات ساده مانند اشکال هندسی می کنند. با این حال، افرادی که امتیازات VVIQ بالاتری داشتند، تمایل داشتند صحنه های بسیار پیچیده تری را ببینند – مانند یک ساحل طوفانی، یک قلعه قرون وسطایی یا یک آتشفشان. لوئیس آلوارادو، که در این آزمایش شرکت کرد، می‌گوید: «این بسیار روان‌گردان بود.

ریدر تأکید می کند که شرکت کنندگان در مطالعه او کاملاً قادر بودند تشخیص دهند که این شبه توهمات حاصل تخیل آنهاست. “اگر کسی هرگز با تبعیض بر اساس واقعیت مشکلی نداشته است، فکر نمی‌کنم بیشتر مستعد روان‌پریشی شود.” با این حال، برای افراد مبتلا به بیماری روانی، درک بهتر چشم انداز ذهنی می تواند بینشی نسبت به تجربه بیمار فراهم کند.

در حال حاضر، ریدر امیدوار است که آگاهی بیشتر از ابر فانتزی به افراد کمک کند تا از توانایی های خود نهایت استفاده را ببرند. او پیشنهاد می کند: «این مهارتی است که می توان از آن استفاده کرد.

بسیاری از افرادی که من با آنها مصاحبه کرده‌ام مطمئناً از این که کمی بیشتر در مورد دیدگاه ذهنی و تفاوت دیدگاه آنها با دیدگاه افراد عادی یاد گرفته‌اند، سپاسگزارم.

به عنوان مثال، لوئیس آلوارادو تنها زمانی با این اصطلاح آشنا شد که در حال گوش دادن به پادکستی در مورد ویلیام بلیک بود که در نهایت باعث شد تا با ریدر ارتباط برقرار کند. او می‌گوید: «در حدود یک ماه اول، نمی‌توانستم آن را از ذهنم بیرون کنم. این به این معنا نیست که من در مورد بارها صحبت می کنم، اما فکر می کنم این به من کمک کرد تا بفهمم چرا چیزها را با شدت بیشتری تجربه می کنم، که مایه آرامش است.

  • دیوید رابسون نویسنده است قوانین ارتباطات: 13 استراتژی اجتماعی که زندگی شما را تغییر می دهد، منتشر شده توسط Canongate در 6 ژوئن (18.99 پوند). برای حمایت نگهبان و ناظر، نسخه خود را در guardianbookshop.com سفارش دهید. هزینه حمل و نقل ممکن است اعمال شود

دیدگاهتان را بنویسید