منوان یانگ، خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز در چین، کتاب جدید و جذابی نوشته است که با دقت در مورد یک کشور در حال گذار و با استفاده از زندگی و انتخاب چهار زن از نسل خودش، به عنوان چشمانداز نگاه میکند.
Leia، Sam، Jun و Xiyue که در اواخر دهه 80 و 90 به دنیا آمدند، همگی از مناطق و طبقات اجتماعی متفاوتی هستند، اما ویژگی “ایده آلیست های فوق العاده کامل” بودن را دارند. لیا که مدرسه را رها می کند تا در یک کارخانه کار کند، بعداً یک گروه موسیقی کودکان را رهبری می کند. سام، «متولد در بخش ویژه ای از نسل خود: طبقه متوسط شهری»، پس از مصاحبه با یک کارگر مجروح کارخانه برای یک دوره جامعه شناسی در دانشگاه، به دنیای فعالیت های کارگری کشیده می شود. او به تازگی 13 ژوئن را تمام کرده بود که مادرش کشته شد – له شد بر روی تسمه نقاله در معدن زغال سنگ. او تنها یکی از همکلاسی های روستایش در مدرسه ابتدایی می شود که به ورزشگاه و سپس به دانشگاه می رود. دوران کودکی پر استرس سییو با افزایش و سقوط ثروت والدینش مشخص می شود، زیرا آنها تلاش خود را در مشاغل مختلف تجاری (مانند تعمیر گوشی های نوکیا) امتحان می کنند. بعداً، بهعنوان یک مادر مجرد، او در مورد تربیت دخترش به گونهای دیگر مصمم است – و به مادرش (که او را فریب داد تا در اولین تعطیلاتش به بالی برود) دیدگاه جدیدی از زندگی نیز به او بدهد.
او خود محصول این دوره است، اما دیدگاه خارجی را به ارمغان می آورد. او در سال 1990 متولد شد، چهار سال اول زندگی خود را در یک شهر شرکت زندگی می کرد دانوی، کارخانه ای که پدربزرگ و مادربزرگ مادری او در کوهستانی جنوب غربی چین کار می کردند. او با گوش دادن به سرود ملی هر روز صبح از بلندگو و حمام کردن در “آب گرم سخاوتمندانه” بزرگ شد. دانویدوش های مشترک (در خانه آنها آب گرم وجود نداشت). «پدربزرگ و مادربزرگم منتظر پدربزرگشان بودند دانوی از آنها مراقبت کن، و اینطور هم شد.» اما این برای نسل های بعدی صدق نمی کند. در دهه بعد از 1993، 50 میلیون کارگر در جریان برنامه اصلاحات و افتتاح که شرکتهای دولتی را خصوصی کرد، بیکار شدند. در آن زمان، جان و والدینش به بریتانیا نقل مکان کرده بودند.
در بازگشت به چین در سال 2016 به عنوان یک روزنامه نگار، او کشوری را یافت که درگیر تحولات خود است: «قبل از اینکه برگردم… من سرگیجه خوش بینانه نسل والدینم را می دانستم، جایی که آنها می توانستند انتظار داشته باشند که علیرغم اینکه چه چیزی بیشتر از والدینشان درآمد داشته باشند. در حالی که از روستا بیرون آمدند.» در عوض، او خانوادههای روستایی را پیدا کرد که میترسیدند شکاف بین استانداردهای زندگی روستایی و شهری غیرقابل حل شده باشد، در حالی که همتایان شهری آنها نگران بودند که امنیت مالی خودشان به دلیل «شانس، زمانبندی و رونق اقتصادی منحصربهفرد» باشد. چگونه می توانند اطمینان حاصل کنند که فرزندانشان از فرصت های مشابه برخوردار خواهند شد؟
بسیاری از این ترس ها – از “سقوط از نردبان” و احساس بی ثباتی ناشی از آن – منحصر به جوانان ساکن چین نیست. ایان می نویسد: «در بریتانیا، دوستان من که در لندن قفل شده اند، خود را «اجاره نسل» می نامند. در همین حال، دوستان او در پکن “نسل ادغام” هستند – برچسبی که از اصطلاحی از مردم شناسی استفاده می کند تا “سیستمی را که تلاش های بیشتر و بیشتر را برای بازگشت کمتر و کمتر جذب می کند” به کار می برد.
با این حال، آنچه داستان روایت شده در Private Revolutions را متمایز می کند، سرعت و مقیاس تحولات است که توسط یانگ با شیفتگی قابل لمس برای زنانی که روز به روز در مورد این تغییرات لرزه ای مذاکره می کنند، اسیر شده است. جان می نویسد: «هر دگرگونی عظیم جامعه مستلزم و منجر به تغییرات عظیم در سطح افراد، دوستی ها و خانواده ها می شود. اما در زمان چنین تغییرات سرگیجهآوری، از دست دادن احساسی که برای زنده بودن وجود دارد نیز آسان است. Private Revolutions مراقب است که شخصیت Leia، Sam، Jun، و Xiuyue را در کانون توجه قرار دهد، بدون اینکه از چشمانداز مخاطرات بزرگتر چشم پوشی کند. همانطور که لیا به خود یادآوری می کند: “من در این موقعیت تنها نیستم.”