من در مورد بی انتها ترین مکان بخوانید این کشوری است که در آن کودکان، با چهره سرخ رادیکالیسم خود، در کنار اسلامگرایان ریشدار راهپیمایی میکنند تا خیابانها را به منطقه ممنوعه تبدیل کنند، در حالی که لیبرالهای سگبازی تودههای برکسیکنندهها را به خاطر هزینه بیش از حد آرگولایشان نفرین میکنند. دارای آرایه بی پایانی از ضمایر است. خانه های شهری چند میلیون دلاری که ساکنان آن خواستار بررسی امتیازات شما هستند. هزار پرچم رنگین کمان، اما نه یک صلیب سنت جورج. این مملو از رفتارهای مجرمانه است که بسیار فراتر از قیمت هایی است که صاحبان میخانه می پردازند. جرونیم بوش، قلم مو را زمین بگذارید: این مکان واقعاً جهنم است.
اینجا هم خانه من است.
من آن چیز کمیاب هستم – یک لندن نشین بومی. من در جایی به دنیا آمدم، بزرگ شدم و هنوز در جایی زندگی میکنم که لیز تراس و ریشی سوناک آن را «لندن شمالی» مینامند، اگرچه سرزمین فانتزی آنها بارونهای بیبیسی و وکلای چپ نزدیک به توصیف حومه کودکی من از کارخانههای مرده و پارکهای خردهفروشی غولپیکر نیست. . من نه چاله روستا دارم و نه آرزوی بازنشستگی در یک بت ساحلی را دارم. جاسازی من و همسایگانم، از جمله مهاجران و فرزندان مهاجران، با طعنه ترزا می که آنها «شهروندان ناکجاآبادی» هستند، مطابقت ندارد.
در واقع، اگر جناح راست آنقدر از لندن خشمگین بودند که به اطراف کیسه بوکس خود نگاه می کردند، چیزهای زیادی برای دوست داشتن پیدا می کردند. شهر تحت کنترل اسلامگرایان، لی اندرسون؟ چهل درصد از لندنیها خود را مسیحی توصیف میکنند، تقریباً مانند حوزه انتخابیه اشفیلد، در حالی که لندن داخلی یکی از مؤمنانهترین مناطق کاتولیک در کل کشور است. پایتختی مانند سدوم امروزی چطور؟ نظرسنجیها نشان میدهد که لندنیها نسبت به سایر بریتانیاییها به مراتب بیشتر از سایر بریتانیاییها دیدگاه منفی نسبت به روابط همجنسگرایان و رابطه جنسی قبل از ازدواج دارند.
لندن شامل بسیاری از; همیشه با خودش در تضاد خواهد بود. با این حال، پس از رای برگزیت، کثرتگراترین شهر بریتانیا، اگر نه اروپا، به سرنوشت همه کثرتگراییها در عصر دوتایی دچار شد: به یک شرور تبدیل شد. از ماه می تا دومینیک کامینگز و «استراحت ثروتمند» او تا بوریس جانسون و «وکلای چپ ایسلینگتون»، جناح راست شهری محصور شده با امتیازات بزرگ و نفاق لیبرال را ایجاد کرده اند که فقط از بی بی سی تا ایسلینگتون امتداد دارد. این مکان تخیلی است که موضوع صفحات و ستونهای بیشمار روزنامهها، تبلیغات حمله محافظهکاران، سخنرانیهای وزیران و درایوهای صندوق پست است. بنابراین، پایتخت بریتانیا نیز ننگین ترین مکان این کشور است.
توجه نکنید که فقر در لندن بدتر از هر منطقه دیگری از بریتانیا است. اگر می توانید جانسون و کامینگز را نادیده بگیرید که هم جانسون و هم کامینگز سال ها در ایزلینگتون زندگی می کنند، در حالی که سوناک صاحب دو خانه در لندن است، از جمله یک خانه پنج خوابه (به ارزش 7 میلیون پوند) در کنزینگتون. شهری که مارگارت تاچر را به ما داد – شرلی پورتر و بوریس الکساندر دففل جانسون دیگر، تقریباً هیچ رنگ آبی در نقشه انتخاباتی خود باقی نگذاشته است و آن را به هدفی برای راست بومیگرای جدید تبدیل میکند. آنها اغراق کردند، انتزاع کردند و لندن را به نقطه مقابل بقیه بریتانیا تبدیل کردند.
به نقل از داگلاس موری، یکی دیگر از متخصصان قدیمی اتونی در به کارگیری تعصب، پایتخت “یک کشور خارجی” است. تکان دادن تلنگر، چشمک چشمک. در توییتی که سوزان هال نامزد شهرداری محافظهکار تایید کرد، این “لندنستان” است.
قبل از اینکه حزب محافظه کار در چنین عمقی غرق شود، هر دو جناح راست و چپ لندن را به عنوان آینده بریتانیا ستایش می کردند. جورج آزبورن در مورد سیلیکون راندابوت غر می زد، در حالی که گوردون براون در خانه عمارت سخنرانی های وحشتناکی داشت. بهعنوان خانه بخش مالی، سرمایه ظاهراً هجوم طلا برای کل بریتانیا بود.
در سال 2008 هم بانک ها و هم این مدل اقتصادی به دیوار برخورد کردند. تمام مالیات های پرداخت شده توسط امور مالی در طول رونق بزرگ بین سال های 2002 و 2008 بلافاصله با هزینه های اولیه نجات بانک ها از بین رفت. با این حال، در سالهای پس از آن، لندن بهروزرسانیهای Crossrail و Tube، پول المپیک و میلیاردها دلار از بخش خصوصی دریافت کرده است. آنقدر طبیعی بود که لندن به عنوان یک مرکز سیاسی در نظر گرفته شود که در سال 2014 دیوید کامرون کمپین خود را برای حفظ اسکاتلند در اتحادیه نه از گلاسکو یا هولیرود، بلکه از پارک المپیک در استراتفورد آغاز کرد.
در وحشی ترین حالت آن، اقتصاد پایین آمد. همانطور که جانسون در زمان شهردار لندن استدلال کرد: “یک پوند خرج شده در کرودون برای کشور بسیار بیشتر از یک پوند خرج شده در استراتکلاید ارزش دارد.”
ثروت حتی به لندن سرازیر نشد چه برسد به بقیه کشور. تمرکز بر نابرابری و برابری منطقهای، این واقعیت را پنهان کرده است که انگلستان مملو از فقر است و اقلیتهای قومی بیشترین آسیب را متضرر میکنند. همانطور که محققان دانشگاه کینگ بلفاست از آخرین سرشماری نشان میدهند، محرومیت حاد را میتوان درست در زیر برجهای فولادی درخشان لندن، منارههای کالجهای آکسفورد و آسمانخراشهای منچستر پیدا کرد.
در برابر این پسزمینه، هم پرستش دروغین و قدیمی لندن و هم شرمساری تاکتیکی جدید آن، فعالیتهای جابهجایی برای طبقات وست مینستر هستند. هیچ کدام نمی توانند شکستگی مدل اقتصادی بریتانیا را پنهان کنند. بحث سیاسی که ما را در انتخابات محلی هفته آینده به رقابت جمهوری خواهان سوق می دهد، حتی تلاشی برای تحقق آن ندارد. اما در زیر این کاریکاتورهای پایتخت ما، شهر بسیار جالب تری پنهان شده است.
با تمرکز بر لندن داخلی، هم سیاستمداران و هم روزنامه نگاران از چگونگی حرکت انرژی شهر به حومه آن غافل می شوند. جنون بازار املاک، جوانان لندن و اقلیتهای قومی آن را به حومههای ارزانتر سوق داده است.
آخرین سرشماری نشان میدهد که متنوعترین جوامع بریتانیا در برنت و هارو و نیوهام و انفیلد زندگی میکنند، جایی که بیشترین تنوع زبانها را نیز خواهید یافت. همانطور که ویل سلف زمانی آنها را نامیده بود، «بوربها» بسیار جالبتر از شلوغ و فکسشدهی داخلی لندن هستند. اگر می خواهید فرهنگ و ایده های جدیدی را تجربه کنید، به حومه شهر بروید. آنها اکنون خانه ای طبیعی برای دکان انتقال پول، مغازه های سیم کارت و رستوران های محلی هستند. اینجاست که افرادی را می یابید که نسل ها از سیاستمداران درباره آنها صحبت کرده اند و در رسانه ها کلیشه شده اند. اینجاست که آینده شهر در حال تجسم و بازسازی است – و این منظره خوبی خواهد بود، جالب تر و خوش بینانه تر از هر چیزی که از ذهن متعفن راست برآید.