Lرابین لی نویسنده یک روز عصر در حالی که شوهرش دور بود و بچه ها خواب بودند غذا خورد. این نویسنده آمریکایی که اکنون در پاریس زندگی میکند، متوجه شد که در حال تماشای یک گروه پسر خاص در یوتیوب – او از نام بردن کدام یک خودداری میکند – و احساس میکرد به یکی از آنها علاقه مند شده است. وقتی شوهرش از یک سفر کاری برگشت، به او گفت: «این پسر عالی را پیدا کردم. من فرار می کنم و او و گروهش را در سراسر جهان دنبال می کنم.’ خندید و گفت: تو دیوونه ای. اما این داستان واقعاً خوبی خواهد بود.”
حق با او بود. این داستان واقعاً حس خوب به اولین رمان لی، The Idea of You تبدیل شد، که به یک موفقیت بزرگ تبدیل شد و لشکر طرفداران وسواسی را در سراسر جهان از طریق توصیه های دهان به دهان جذب کرد. اکنون، داستان سلین مارچند، یک طلاق گرفته آمریکایی 40 ساله پیچیده، و هیز کمپل، دوست پسر 21 ساله ستاره پاپ بریتانیایی او، به فیلمی با بازی آن هاتاوی و نیکلاس هولیتزین تبدیل شده است.
لی در شهرستان وستچستر نیویورک به دنیا آمد و بزرگ شد و در دانشکده های حقوق ییل و کلمبیا تحصیل کرد. او سپس دو دهه را به عنوان بازیگر در هالیوود گذراند و قبل از نوشتن فیلم The Idea of You. وقتی 40 ساله شدم، متوجه شدم که همه نقشهایم ناگهان تغییر میکنند. نقشهایی که برای آنها در نظر گرفته میشد، شخصیتهای ثابتی بودند: مادر، وکیل، پزشک. و تعداد آنها بسیار کمتر بود.”
در اوایل کارش، لی نقش های بسیار پر زرق و برق تری داشت: پدر خون آشام در Buffy the Vampire Slayer. نامزد ویل اسمیت در هفت پوند. فهمیدم که هالیوود دیگر من را به عنوان یک زن در سن خاصی نمی خواهد. توصیفات همیشه چیزی شبیه به “تریسی، 40 ساله، زمانی زیبا بود، اما روزهای بهتری را دیده بود” یا “یک زمانی جذاب، اکنون خسته” بود.
لی شروع به تعجب کرد که فیلمنامه نویسان در کدام سیاره هستند. آیا آنها فکر می کنند که زنان در 40 سالگی چروکیده می شوند و سینه می شوند؟ می دانستم که من و شوهرم زندگی جنسی بسیار فعالی داشتیم، و همینطور همه دوستانم. و من فکر کردم، “چه چیزی در هالیوود و فرهنگ ما وجود دارد که زنان را پس از یک سن خاص به عنوان بی ارزش و ناخواسته تعطیل می کنند و بدنام می کنند؟”
او میگوید که این امر او را بر آن داشت تا سولن، مادری که یک گالری هنری را اداره میکند، و هیز، مردی بسیار جوانتر که او را بسیار خواستنی میداند، خلق کند. آنها در شهرهای تصادفی، بسته به برنامه او، یا در گروه او آگوست مون ملاقات می کنند، و این بیشتر به یک داستان عشق واقعی تبدیل می شود تا چیزی پیش پا افتاده و خراب.
در دوران نوجوانی، لی به دوران دوران وسواس فکر میکرد و در مورد اینکه «چقدر عالی خواهد بود» قرار گذاشتن با یکی از آنها خیالپردازی میکرد. اما زمانی که او به طور حرفه ای با شرکت کننده New Kids on the Block آشنا شد، متوجه شد که «این زندگی آن چیزی نبود که من می خواستم. این همه توجه و فریاد برای چند دقیقه هیجان انگیز است. سپس خیلی سریع به چیزی ظالمانه، منزوی و اجتناب ناپذیر تبدیل می شود.» کم کم در کتاب ها و فیلم ها، زندگی عاشقانه رویایی سلین به یک کابوس واقعی تبدیل می شود. لی می افزاید: «این یک داستان عاشقانه معمولی نیست. “تاریک تر، جدی تر است.”
اگرچه این کتاب در سال 2017 منتشر شد، اما قبل از کووید موفقیت بزرگی نداشت: لی معتقد است که به خوانندگانی که در خانه گیر کرده بودند، پیشنهاد میکرد تا از فرار اجتناب کنند و آرزوهایشان را برآورده کنند. سولن و هیز درگیر چیزی می شوند که نویسنده کرتیس سیتنفلد آن را سکس «سوخت» در مکان های پر زرق و برق در سراسر جهان می نامد. لی میگوید: «فکر میکنم تماشاگران اسیر داشتم. “این ایده که شما می توانید از طریق تجربه این زن سفر کنید جذاب بود.”
او برای نوشتن صحنه های جنسی، از زمانی که به عنوان دانشجوی روانشناسی در دانشگاه ییل گذرانده بود استفاده کرد. من تمام این کتابها را درباره روانشناسی و جنسیت انسان، با داستانهای اول شخص درباره تجربیات جنسی افراد میخوانم. بنابراین ترکیبی از صداقت و رشته فکر بود. زیرا وقتی رابطه جنسی دارید، آن را دوست دارید، اما گاهی اوقات از آن بیرون کشیده می شوید. به این فکر می کنید که با سگ قدم بزنید یا مواد غذایی بخرید. شما افکار خود را دارید. اگر آن را به خاطر داشته باشید، آن را واقعی نگه میدارید.»
لی همچنین مطمئن شد که هر صحنه جنسی شخصیت ها را به هم نزدیک می کند. من یک قانون داشتم که نمی خواستم آنها را در صفحه برهنه کنم مگر اینکه از نظر احساسی برهنه باشند. بنابراین در هر صحنه رابطه جنسی، او چیزی از خودش را به او یا او برای او آشکار می کند – یا چیزی از خودش را برای خودش.
اول، لی باید با یک نوشیدنی قوی خودش را شاد می کرد، مطمئن می شد که کاملا تنها است، و قبل از شروع صحنه سکس، نورها را کم می کرد. من کتاب را تقریباً به ترتیب زمانی نوشتم و چند صحنه اول سکس بسیار شبیه به داشتن رابطه جنسی با یک فرد جدید بود. مثل این بود که ما سه نفر برهنه در اتاق بودیم.” اما در پایان کتاب، او میتواند آنها را در استارباکس بنویسد. اطرافیان من نمی دانستند من چه کار می کنم.
مدت کوتاهی پس از پایان نوشتن کتاب لی، او با اریکا میچل، نویسنده کتاب پنجاه سایه خاکستری اثر ال جیمز، پس از ایفای نقش راس بیلی، مدیر ارشد اجرایی مورد اعتماد کریستین گری در فیلم های پنجاه سایه، آشنا شد. من با اریکا آشنا شدم و خیلی خوب بود. او کسی بود که همه چیزهایی را که من می خواستم بگذرم، پشت سر گذاشته بود، اما بسیار شدیدتر. و او واقعاً در مشاوره دادن به من خوب بود. او گفت: «این کار را کردی؟ آیا از Goodreads استفاده می کنید؟ آیا با طرفداران خود ارتباط برقرار می کنید؟» او فوق العاده بود.”
در ابتدا، زمانی که The Idea of You مورد توجه قرار گرفت، لی در مورد صحنه های جنسی و تفاوت سنی بین شخصیت ها احساس “اضطراب زیادی” کرد. فکر کردم: حالا همه مرا قضاوت خواهند کرد. همه فکر خواهند کرد که من شخصاً تمایل دارم با یک جوان 20 ساله در یک گروه پسرانه فرار کنم. یادم میآید که میترسیدم والدین در مدرسه فرزندانم چه فکری میکنند.»
این رمان به ویژه در میان طرفداران هری استایلز، خواننده و ترانه سرای سابق وان دایرکشن، که با زنان مسن تر ملاقات می کرد، محبوبیت خاصی داشت. عبارت “یک جهت” در سراسر متن پراکنده است، و شباهتهای گالیتسین و استایلز تا گوشوارهها، موزیک ویدیوها و خالکوبیهایشان عجیب است.
اما وقتی از لی می پرسم که هیز چقدر بر اساس استایلز ساخته شده است، او می گوید: “خیلی کم.” در حالی که ستاره بریتانیایی “قطعاً جذابیت داشت”، او تنها یکی از 23 نفری است که الهام بخش هیز بوده است، که شامل شوهر تهیه کننده فیلم او اریک هیز، و همچنین دوران دوران، ادی ردمین، بندیکت کامبربچ و تام هیدلستون می شود. او می گوید: «من همیشه مجذوب همه چیزهای بریتانیایی بودم. “من می خواستم یک گروه پسر بچه شیک مانند شاهزاده هری و دوستانش از ایتون ایجاد کنم.”
صحنه مورد علاقه لی در فیلم صحنه ای است که در آن هاتاوی با پوشیدن یک کت بارانی روی یک لباس آشکار به یک هتل مجلل نیویورک می رود تا برای اولین بار با گالیتسین رابطه جنسی برقرار کند. او می داند که قرار است چه کاری انجام دهد. و وقتی نویسنده به بازیگر 41 ساله ای که نقش او را بازی می کند نگاه کرد، اشک در چشمانش حلقه زد. نه فقط برای سلین، برای اینکه تصمیم گرفت بیرون برود و خوش بگذرد، بلکه برای آن هاتاوی، به خاطر گفتن “لعنت به هر کسی که می گوید من نمی توانم سکسی باشم.” ببین چه خواهم کرد.