جس گلین به عقب نگاه می کند: «شهرت پیچیده است. من آنچه به من داده شده را دوست دارم، اما از آن متنفرم’ | جس گلین


جس گلین در سال های 1992 و 2024
جس گلین در سال های 1992 و 2024. عکس بعدی: Pål Hansen/The Guardian. طراحی شده توسط اندی ردمن. مو و آرایش: آلیس تئوبالد از هنرمندان Artlington با استفاده از آرایش ماریو و اکتیو سیلور. کلاه گیس ساز: بت کوچیچ. تصویر آرشیو: با حسن نیت از Jess Glynn

جس گلین، متولد 1989 در لندن، خواننده و ترانه سرا است. او در سال 2014 با حضور در دو آلبوم شماره 1 بریتانیا به شهرت رسید: Clean Bandit’s Rather Be، که برای آن جایزه گرمی گرفت، و My Love by Route 94. از آن زمان، او دو آلبوم شماره 1 منتشر کرد و به عنوان یکی از بهترین آلبوم ها شناخته شد. اولین هنرمند انفرادی بریتانیایی که به هفت تک آهنگ شماره 1 رسید، از جمله آهنگ فراگیر Hold My Hand. او جس، اولین آلبوم خود را پس از شش سال، در 26 آوریل منتشر می کند.

من سه ساله بودم و در خانه من در Muswell Hill زمانی که این عکس گرفته شد. من بچه با اعتماد به نفسی بودم، بنابراین خودم این لباس را انتخاب می کردم، از جمله شورت. به نظر می رسد که در وسط چرخش ژست گرفته ام. من همیشه در اطراف این مکان آواز می خوانم و می رقصم. من عاشق توجه بودم و یک فریادکننده واقعی بودم. من هنوز هستم. مامان می گفت: «جس! ساکت میشی؟” من کوچکترین در یک خانواده سرگرم کننده، وحشی و بزرگ بودم. عجول و مزاحم، همیشه خواهرم را به هم می زند. هیچ کس به من نگفت چه کار کنم.

از کودکی می دانست که من مجری بودم من دائماً خودم را ابراز می کردم و بدون آگاهی این کار را انجام می دادم – هر چیزی ممکن بود. من فقط آزاد بودم اما با بزرگتر شدن، درونگرا شدم و اجرا را کنار گذاشتم. من مدرسه را به دلایل اجتماعی دوست داشتم و همیشه تمام تلاشم را می کردم، اما اگرچه برخی از افراد با توانایی تحصیلی متولد می شوند، مجبور بودم بیش از حد کار کنم. من در آن زمان تشخیص داده نشدم، اما نارساخوانی داشتم و بیشتر از بچه‌های دیگر درگیر بودم. من موفق شدم، به من خوش گذشت، معلمانم مرا دوست داشتند، اما از من هم به خاطر اهل حرف زدن متنفر بودند. من همیشه فریاد می زدم: «جس! حرف نزن!”

مدرسه من بخش موسیقی باورنکردنی داشت، اما آنها فقط از بچه هایی حمایت می کردند که می خواستند حمایت کنند. محیط دسته جمعی بود و متاسفانه حواسم نبود. وقتی نه ساله بودم، حتی برای نشان دادن سایر دانش‌آموزان یک نمایش اجرا کردم، اما معلمان نمی‌خواستند این کار را انجام دهند. من کاملاً رفته ام. این اعتماد من را از بین برد و از موسیقی الهام نگرفتم، که غم انگیز بود زیرا واقعا می توانستم بخوانم.

شایعاتی وجود دارد که من در نوجوانی برای X Factor اپلای کردم و نشد. وقتی 15 ساله بودم، تهیه‌کننده‌ای می‌خواست با من ملاقات کند. همه دوستانم فکر می‌کردند باید این کار را بکنم، آنها فکر می‌کردند من برنده می‌شوم. بنابراین من مکالمه را سرگرم کردم، اما در نهایت به این فکر کردم که “لعنتی نه، من می خواهم در این کار باشم.” وقتی بزرگ شدم، نمایش بزرگ بود و به افراد زیادی کمک کرد، اما من می‌خواستم آن را به روش خودم انجام دهم و حتی در آن زمان هم عزمم را داشتم که نه بگویم. این من را به عنوان یک شخص خلاصه می کند. من همیشه می خواهم تلاش کنم تا کاری را که دوست دارم و به نظرم درست است انجام دهم.

وقتی مدرسه را ترک کردم نمی خواستم به دانشگاه بروم تا هزاران پوند خرج کنم و بدهی بدهم. من برای کار به عنوان کارآموز کمک به مدیران موسیقی درخواست دادم. در این مدت با هنرمندی مواجه شدم که هر آنچه را که لازم بود به من آموخت نه برای انجام این. به آنها فرصت بزرگی داده شد تا رویای خود را محقق کنند و از آن استفاده کردند. تنها چیزی که به آنها اهمیت می داد شهرت و دختر بود. من فکر کردم، “این افراد صدها هزار پوند برای حرفه شما خرج می کنند و شما فقط آنها را هدر می دهید.” من هر کاری می کنم که جای تو باشم. مشاهده چنین کمبود جاه‌طلبی باعث شد متوجه شوم که چقدر می‌خواهم آن را متفاوت انجام دهم.

21 ساله بودم و سه شغل داشتم و در حال گذراندن دوره توسعه هنرمند بودم که با جین جین آشنا شدم، که بسیاری از آهنگ هایم را با او نوشتم. این رابطه باعث همه چیز شد. در ابتدا نمی‌دانستم دقیقاً می‌خواهم چه نوع هنری انجام دهم یا کی هستم، اما با مکس لوسادا از آتلانتیک رکوردز آشنا شدم که گفت: “من آنچه شما هستید و آهنگ‌های شما را دوست دارم.” شش ساعت چت کردیم. من برچسب های دیگری داشتم که می خواستند با هم آشنا شوند، اما من بازی را می دانستم. به سرپرستم گفتم: «بسیار خوب، اگر آنچه را که می‌خواهم به من بدهد و کاری را که می‌خواهم انجام دهد، امضا می‌کنم. من نمی‌خواهم دستکاری شوم یا پیش‌پرداخت بزرگی دریافت کنم که باید بپردازم.» او آن را دریافت کرد – و من با آتلانتیک قرارداد امضا کردم.

وقتی یکی از A&R هایم به من Rather Be by Clean Bandit را داد، ابتدا جواب منفی دادم. نه اینکه از آن متنفر بودم، فقط خواندن آهنگ دیگری غیرطبیعی بود. دوبار گفتم نه، سپس برچسب به من گفت که باید دوباره تلاش کنم. یک آواز خوب همه چیز در مورد احساس و هدف است، بنابراین من آن را با قاطعیت خواندم و این آهنگ را برای خودم ساختم. سپس حرفه من اوج گرفت.

از تبلیغات پستی گذشته رد شوید

از زمانی که من بودم جوانخانواده ام همیشه به من سرزنش می کردند که می خواهم مشهور شوم. می گفتم: «نه! من فقط می خواهم آواز بخوانم.” وقتی شهرت اتفاق افتاد، زندگی من به کلی تغییر کرد. برایم سخت بود که به همه بفهمانم کی هستم. هرگز فراموش نمی کنم که مادرم چقدر ناراحت شد و گفت: «جس، تو دروغ نمی گویی! تو نمی خواستی معروف بشی.» در عین حال این کار زیباترین است. من خیلی سخت کار کردم تا با اجرای برنامه زندگی کنم – هیچ کدام شانسی نبود. دوست دارم جلوی هزاران نفر آواز بخوانم. شهرت پیچیده است. من عاشق چیزی هستم که او به من داد، اما از آن متنفرم.

باید بر خیلی چیزها غلبه می کردم تماس های طی 10 سال گذشته در سال 2015 من در بیمارستان بستری شدم و جراحی صدا انجام دادم زیرا خیلی سخت کار می کردم و این وحشتناک بود. سپس به سال 2019 رسیدم و تور را تمام کردم. کووید آمد و من بسیار سپاسگزار بودم که دلیلی برای انجام هیچ کاری نداشتم – آشپزی و انسان بودن. من نمی خواستم میکروفون را ببینم. بعد دنیای من زیر و رو شد. من یک دوست غم انگیز را از دست دادم. و سپس مجبور شدم با پیامدهای پادکست کنار بیایم [Glynne received death threats online after using a transphobic slur on Mo Gilligan’s podcast, and has since apologised]. من اشتباه کردم و مردم از این طریق یاد می گیرند، اما عدم حمایتی که دریافت کردم مرا به چنین چاله تاریکی سوق داد. صنعت شما را در مسیر صعود دوست دارد، اما در مسیر پایین آمدن شما را دوست ندارد. در آن زمان، فکر کردم، فقط همه چیز را از من دور کن. من ترجیح می دهم فقط دور از مرکز توجه زندگی کنم.

چند سال گذشته سخت بوده است و من از اتفاقات زیادی متنفرم. اما مثبت هم بود. من یک درمانگر باورنکردنی پیدا کردم و دوستانه راه خود را از برچسب خود جدا کردم. من تعداد زیادی بازدید و موفقیت بسیار زیادی داشتم – بنابراین وقتی هنوز با افرادی در بالاترین سطح سر و کار داشتم که سعی می کردند به من دیکته کنند، متوجه شدم که باید شادی و خلاقیت خود را در اولویت قرار دهم. من نمی خواستم قوانین را رعایت کنم و بازی همه را انجام دهم. به هر حال، آیکون ها و افراد بزرگ اینگونه ساخته نمی شوند.

اکنون احساس می کنم در قوی ترین موقعیت هستم من همیشه ذهنی، جسمی و هنری بودم. من تسلیم نمی شوم. زوخاواتا همچنان ادامه دارد. این تصویر عالی برای ثبت همه اینها است. من دوست دارم که چهره ای خشن و موضعی محکم دارم. من لبخند نمی زنم. مثل این است که من می گویم “من اینجا هستم و سرزنش نمی شوم.”

برای اطمینان از ادامه بحث در مورد موضوعات مطرح شده توسط نویسنده، نظرات در مورد این مقاله از قبل تعدیل شده است. لطفا توجه داشته باشید که ممکن است کمی تاخیر در ظاهر نظرات در سایت وجود داشته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید