من نگرانم که در آغوش گرفتن افراد ممکن است وحشتناک به نظر برسد. بنابراین از این به بعد تنها چیزی که به دست می آورید یک دست دادن است | آدریان چیلز


من قبل از کریسمس از در آغوش گرفتن مردم امتناع کرد. من فکر می کردم این برای بهترین است. من در اواسط دهه 50 هستم، شاید کمی بدبو هستم و با ترس از آمدن به عنوان کمی ترسناک زندگی می کنم. من با بسیاری از جوانان کار می‌کنم، حداقل نیمی از آنها زن هستند، اکثراً در 20 سالگی، و زمانی که این آغوش‌ها احساس پدری یا حتی پدربزرگ بودن داشته باشند، جدا شدن از آغوش‌های برادرانه سخت‌تر و سخت‌تر شده‌ام. یا فقط، می دانید، کمی ترسناک است.

ماه ها بعد، با نگاهی به اولین مرحله از زندگی پس از در آغوش گرفتن، معتقدم تصمیم درستی گرفتم. این را اینطور بیان کنید: من واقعاً نمی توانم به کسی که تا به حال ملاقات کرده ام فکر کنم که به خاطر عدم در آغوش گرفتنم باعث شده احساس کنم که من بد نیستم. ندیدم حتی یک ابر ناامیدی از روی صورت کسی بگذرد. به نظر می رسد هیچ کس احساس نمی کند که کنار گذاشته شده باشد، کمتر از همه زنان جوانی که، گمان می کنم جای تعجب نیست، به نظر می رسد که قطعاً با دست دادن راحت هستند.

در ابتدا مطمئن نبودم که بغل را با چه چیزی جایگزین کنم. برای مشاوره به دخترم مراجعه کردم، پرسیدم که چگونه خود را به مردم در محیط کار نشان می دهد. او با ناراحتی گفت: “شما به سختی با مردم رو در رو ملاقات می کنید.” “معمولا آنلاین.” در این مورد، هیچ توصیه مفیدی وجود ندارد، به جز اینکه من به سختی می‌پذیرم که روزهای در آغوش گرفتن من پشت سرم است. اما جایگزین هایی که امتحان کردم درست به نظر نمی رسید. خودم را در حال اجرای نوعی تعظیم درباری دیدم که پوچ به نظر می رسید. من همچنین یک حرکت خجالتی و سریع با بازوی مستقیمم امتحان کردم و بازویم را از آرنج بالا بردم تا کف دست باز را به گیرنده نشان دهم. زمانی که احساس کردم کمی شبیه یک سلام مینیاتوری نازی شد، از آن صرف نظر کردم.

این زن جوانی بود که در مغازه دوستم کار می کرد و سرانجام راه را به من نشان داد. وقتی معرفی شدم، چون مثل یک تنیس‌بازی که نمی‌داند به تور برود یا نه، مردد بودم، او دستش را برای یک دست دادن محکم، مطمئن و دوستانه دراز کرد. درست به نظر می رسید – اگرچه به زودی مجبور شدم کار خوب برگشتن را لغو کنم تا از او در مورد آن بپرسم. یک آشفتگی قابل بخشش ایجاد شد، زیرا در نهایت به نظرم رسید که از اینکه او دست دادن را به در آغوش گرفتن ترجیح می دهد کمی آزرده خاطر شدم. درس آموخته شده: فقط این کار را انجام دهید و در مورد آن بحث نکنید – می تواند مانند هر آغوشی ترسناک باشد.

نمی‌دانم ژنرال Z عادت به دست دادن دارد یا نه، اما در روابط بین نسلی، با افرادی مثل من، قطعاً راه رو به جلو است. انتقال گرما – که در وهله اول هدف همه آغوش ها بود – بیش از هر عمل فیزیکی است که خود می تواند جایگزینی برای گرمای واقعی باشد تا بیانگر آن. این چیزی است که ما در طول فاصله گذاری فیزیکی اجباری سال های کووید یاد گرفتیم، زمانی که دست دادن، چه رسد به در آغوش گرفتن، فقط خاطرات خوبی بود. با اهمیت ارتباط چشمی و صمیمیت احوالپرسی آشنا شدیم.

طبیعتاً، هنوز مسائل پس از در آغوش گرفتن وجود دارد که من همچنان با آنها دست و پنجه نرم می کنم. با افرادی که به خوبی نمی شناسم اما هنوز در آغوش می گرفتم چه کنم؟ خیلی عجیب است که ناگهان دست از در آغوش گرفتن آنها بردارم – فکر می کنم به همان اندازه که آنها من را ترجیح می دهند – تا فکر نکنند که من ناگهان نسبت به آنها سرد شده ام. شاید باید چند کارت چند لایه آماده کنم تا توضیحی درباره تغییر سیاستم بدهم. در غیر این صورت، مانند ممنوعیت جدید سیگار خواهد بود – افرادی خواهند بود که سالها بعد آنها را در آغوش خواهم گرفت و دیگران را در آغوش نخواهم گرفت.

و سپس این سؤال پیش می‌آید که وقتی مردم را به اندازه کافی می‌شناسید که انتقال از دست دادن به در آغوش گرفتن مناسب است – سؤالی که من هنوز با آن دست و پنجه نرم نمی‌کنم.

آدریان چیلز گوینده، نویسنده و ستون نویس گاردین است

دیدگاهتان را بنویسید