آدر میان درخشش مبهم تولد پسرشان، والدین جدید اش (عرفان شمجی) و آنیا (آیلین اوهیگینز) همگی لبخندهای مبهمی دارند. Ash با کمال میل دانش به دست آمده در اینترنت را به او منتقل می کند: چگونه یک کودک “نمی تواند تفاوت بین آنچه که او است و آنچه نیست” تشخیص دهد. آنیا که از عوارض پزشکی دوران نقاهت را می گذراند، از اظهار نظرهای منفعلانه-پرخاشگرانه شوهرش مبنی بر عدم اجازه رفتن به بیمارستان والدینش، آرزوی خواب و مهلت دارد. نوزاد در حال رشد است، اما نارضایتی های زوج سریعتر رشد می کند.
در کورد، بیژن شیبانی، نویسنده و کارگردان، گوشهایی را برای آن تکانها و تکانهای محاورهای نشان میدهد که میتوانند وضعیت خانواده را در حالی که هنوز به شکننده بودن چشمه یک نوزاد تازه متولد شده است، مختل کنند. اش با مکث های پیچ در پیچ، خنجرهای کوچک قضاوتش، میانجی ناگوار بین آنیا و مادرش جین (لوسی بلک) می شود. او و اش مسائل حل نشده خود را دارند. به عنوان یک پسر او می خواست دکتر شود تا بتواند “درد شما را از بین ببرد”.
این اکشن در یک صحنه مربع و مرتفع اتفاق میافتد که تماشاگران از هر طرف مینشینند و بازیگران بین مسابقات به گوشههای خود باز میگردند – درست مانند مسابقه بوکس. نبردهای اولیه از دوران کودکی اش با معنای واقعی انجام می شود که برای هر درمانگر در بین مخاطب جذاب است.
شیبانی نباید متعادل باشد. با این حال، بازی با تمرکز بر آشا، آنیا و جین را به نقش هارپی تقلیل می دهد. تصور مردی می شود که اطرافش را زنان خواستار احاطه کرده اند که نمی توانند با پسری که او اعلام می کند “وارث” اوست، ارتباط برقرار کنند. زیاد نیست که کمی بیشتر در مورد روانشناسی آنا جویا شویم.
عناصر غیر کلامی در بازی چند کلمه ای بیشترین تاثیر را دارند. کالین الکساندر، نوازنده ویولن سل که در گوشه ای از صحنه مستقر است، تفسیری متزلزل ارائه می دهد. نورپردازی الیور فنویک به شکل مربعی درخشان در بالای سر به خود می گیرد، نور سفید جراحی برای تطابق با حال و هوای شخصیت ها کم رنگ و ناخوشایند می شود. استفاده ماهرانه از حالات و حرکات صورت، صحنهها را به هم متصل میکند، زیرا خاکستر در تاریکی آمنیوتیک میچرخد و حتی در موقعیت جنین قرار میگیرد. این یک مرد در رحم است و این احساس آزاردهنده ای وجود دارد که درام نیز به موعد مقرر خود نرسیده است.